واكسن هاي سامي
سامي جونم زمانيكه مي خواستم ببرمت واكسناتو بزنم خيلي ناراحت بودم ولي چاره اي نبود براي سلامتيت لازم بود
واكسن ۴ ماهگي و ۱۸ ماهگيت خيلي اذيتت كرد . يادم نمي ره وقتي واكسن ۱۸ ماهگيتو زديم با اينكه خيلي درد داشتي به خانوميكه واكسنتو زد گفتي ممنون مي خواستم بخورمت عسلم خيلي مهربونو مودب بودي.
خلاصه پات اينقدر درد مي كرد كه نمي تونستي راه بري - تب هم داشتي اون روز اصلا از بغلم پايين نذاشتمت مرخصي گرفتم تا مواظبت باشم ولي روز بعد چون خيلي شيطون بودي طاقت نداشتي شيطوني نكني كم كم راه افتادي لنگ لنگان رفتي تو اطاقت. منم از دور مواظب بودم كه نيفتي .
ظهر وقتي بابا علي آمد ديد داري راه مي ري خيلي خوشحال شد. بغلت كرد بوسيدت .
خدا رو شكر فعلا تازمانيكه مدرسه نري واكسن نداري ... قربونت بره ماماني
باي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی